تألیف: عبدالرحمن حسن حبنّکة المیدانی
ترجمه: محمد سلیمانی
مقدمه اعجاز قرآن
خداوند عزوجل در کلام گوهربارش، تمام انسانها و جنها را که گمان میبرند قرآن کلام بشر است و از جانب خداوند حکیم و حمید نازل نشده، به تحدی و مبارزه فراخوانده و از آنها خواسته تا برای صدق مدعایشان، کلامش مشابه قرآن فراهم آورند.
لذا خداوند عزوجل در آیه 88 سوره اسراء میفرماید:
«بگو: اگر همه مردمان و جمله پریان گرد آیند و متفق شوند بر اینکه همچون این قرآن را (با این شیوههای دلربا و معانی زیبا بسازند و) بیاموزند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند، هر چند هم برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند (چرا که قرآن کلام یزدان و معجزه جاویدان آفریدگار است و هرگز از معلومات محدود آفریدگان چنین چیزی ساخته نیست)».
سپس خداوند متعال، کسانی را به تحدی و مبارزه فرامیخواند که ادعا میکنند قرآن، ساخته و پرداخته اذهان و دروغپردازی انسانهاست؛ لذا میفرماید اگر راست میگویید فقط ده سوره مشابه آن را ساخته و پرداخته کنید. به همین جهت در آیه 13 سوره مبارکه هود میفرماید:
«بلکه (مشرکان پا از درخواست گنج رایگان و نزول فرشتگان بالاتر میگذارند و) میگویند: (محمد خودش قرآن را تألیف کرده است و) آن را به دروغ به خدا نسبت میدهد! بگو: (اگر این قرآن را انسانی چون من نوشته است) شما (هم) ده سوره دروغین همانند آن را (بنویسید و برای ما) بیاورید و غیر از خدا هر کس را که میتوانید دعوت کنید (و به یاری خود بطلبید) اگر (در ادعای خویش) راستگویید».
سپس آنها را دعوت میکند تا اگر میتوانند تنها سورهای مشابه قرآن را بیاورند؛ لذا در آیه 38 سوره یونس میفرماید:
«بلکه آنان میگویند که (محمد قرآن را خود ساخته و پرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است. بگو: (اگر چنین است و قرآن ساخته بشر است) شما یک سوره همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در این کار هر کسی را که میخواهید به جز خدا فراخوانید و به کمک بطلبید، اگر راست میگویید (که قرآن را من ساخته و پرداختهام)».
این مجموعه از آیات که در برگیرنده تحدی و مبارزهطلبی با منکران میباشد، در ابتدای دعوت و اوایل عهد مکی نازل گشتهاند.
سپس خداوند در مرحله بعدی یعنی اوایل عهد مدنی، در آیه 33 سوره مبارکه بقره چنین میفرماید:
«اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردهایم، دچار شک و دودلی هستید، سورهای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را به جز خدا (که بر صدق قرآن گواهی میدهد) فراخوانید (تا بر صدق چیزی که آوردهاید و همسان قرآنش میدانید، شهادت دهند) اگر راستگو درستکارید».
با این پیام میخواهد آنان را فراخواند که اگر راست میگویند گواهانی را غیر خدا از میان خودشان برگزینند تا منصفانه بر ایشان گواهی دهند که آیا آنچه را آورده و ساخته و پرداخته نمودهاند و به گمان خودشان با اعجاز و ظرافت قرآن برابری میکند، واقعیت دارد یا خیر؟!
«اعجاز قرآن»، وصفی کلی برای تمام جوانب بلاغی و فکری آن به شمار میآید؛ چرا که در ابعاد تشریع و قانونگذاری، اخبار و قصه و داستان، گونههای تربیت و پرورش، بیان چیزهایی که در گذشته اتفاق افتاده یا اکنون موجود است و یا در آینده ایجاد خواهد شد، در تمام اینها یا واقعیت و حقیقت مطابقت داشته و هرگز باطلی در آن راه نیافته و نخواهد یافت؛ لذا شکی نیست که از جانب خداوند عزیز و حکیم، دانا و ستوده نازل گشته است.
خداوند عزوجل، پرده از اعجاز فکری قرآن کنار زده و بیان فرموده که کلامی حقیقی است و هیچگونه باطلی در آن راه نیافته و نخواهد یافت؛ لذا در آیات 41 تا 42 سوره مبارکه فصلت میفرماید:
«کسانی که قرآن را انکار میکنند بدانگاه که به ایشان میرسد، (بر ما پوشیده نمیمانند و سزای آن را میبینند). قرآن کتاب ارزشمند و بینظیری است. هیچگونه باطلی، از هیچ جهت و نظری، متوجه قرآن نمیگردد. (نه غلط و تناقضی در الفاظ و مفاهیم آن است، و نه علوم راستین و اکتشافات درست پیشینیان و پسینیان مخالف با آن، و نه دست تحریف به دامان بلندش میرسد. چرا که) قرآن فروفرستاده خداوند است که با حکمت و ستوده است (و افعالش از روی حکمت است، شایسته حمد و ستایش بسیار است)».
در مورد جنبه اعجاز تشریعی و تربیتی قرآن نیز در آیات 9 و 10 سوره مبارکه اسراء میفرماید:
«این قرآن (مردمان را) به راهی رهنمود میکند که مستقیمترین راهها (برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت) است، و به مؤمنانی که (برابر دستورات آن) کارهای شایسته و پسندیده میکنند، مژده میدهد که برای آنان (در سرای دیگر) پاداش بزرگی (به نام بهشت) است. و (به مؤمنان مژده میدهد به) اینکه برای کسانی که به قیامت ایمان نمیآورند، عذاب دردناکی آماده کردهایم».
در زمینه اینکه قرآن از جانب خداست نه غیر خدا، میفرماید که اگر از جانب غیر خدا بود، هر کس به راحتی میتوانست شاهد اختلاف بسیاری میان آیات قرآن با حقایق موجود، یا استوار و پا برجا بودنش در بعد تربیت و قانونگذاری باشد و حتی اختلاف میان بعضی از اجزای خود قرآن را ملاحظه و مشاهده مینمود؛ چرا که این قرآن به صورت بخش بخش و کم کم در مدت بیست و سه سال نازل شده است؛ لذا خداوند متعال در آیه 82 سوره مبارکه نساء میفرماید:
«آیا (این منافقان) درباره قرآن نمیاندیشند (و معانی و مفاهیم آن را بررسی و وارسی نمیکنند تا به وجوب طاعت خدا و پیروی امر تو پی ببرند و بدانند که این کتاب به سبب اختلاف معانی و احکامی که در بردارد و اینکه بخشی از آن مؤید بخش دیگری است، از سوی خدا نازل شده است؟) و اگر از سوی غیر خدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند».
با این استدلال روشن میگردد که هیچ کتاب علمی، ارشادی، توجیهی یا تاریخی که از گذشته، حال، آینده و حقایق غیبی و پنهان خبر میدهد، خالی از اختلاف و تناقض نمیباشد؛ مگر آنکه از جانب خداوند نازل شده و زاییده تألیف و تدوین انسانها نباشد.
بنابراین و با توجه به خالی بودن قرآن از اختلاف و تناقض، روشن میشود که وجود این واقعیت، از گونههای معجزه بودن قرآن میباشد که نشان میدهد از جانب خداست؛ اما این نکته اعجازی را جز متدبران در قرآن و ژرفنگران اندرون آیاتش، پی نبرده و کشف نخواهند کرد.
معجزات خارقالعاده بر دو قضیه زیر دلالت میکنند:
اول: وجود نیرویی غیبی، ناظر و نگهبان بر قوانین هستی که قادر است هر گاه اراده کند، این قوانین را خرق و از آن بر وجود خویش استدلال نماید.
پس همین جنبه اعجازی قرآن، لزوماً بر وجود خداوند دلالت مینماید؛ زیرا صفت همیشه همراه و ملازم موصوف خویش است.
دوم: صدق و راستی ادعای پیامبر مبنی بر اینکه فرستاده خداوند است و رسالت او را بر دوش گرفته و به مردم ابلاغ مینماید؛ چرا که اگر در ادعایش صادق نمیبود، هرگز خداوند معجزه خارقالعاده را بر دستان وی جاری نمیکرد؛ و از آنجا که معجزه قرآن، جوانب مختلف بلاغی، ادبی، تربیتی، تشریعی، علمی و غیره در خود جا داده است، بنده (مؤلف) نیز چشماندازهای مختصر و کوتاهی را از مهمترین گوشههای این جوانب مختلف، انتخاب و در ضمن مقولههایی تقدیم خوانندگان مینمایم.
بخش دوم:
مقوله اعجاز بلاغی و ادبی قرآن
1- گروه بیشماری از بزرگان ادبیات و بلاغت زبان عربی، اقدام به بیان اعجاز ادبی و بلاغی قرآن کریم نموده و سعی خویش را در پیگیری و جستجوی این وجوه اعجازی مبذول داشته و سرانجام موفق به کشف و استخراج نمونههای فراوان در این زمینه شدهاند که در اثبات معجزه بودن، کفایت میکنند.
دانشمندان و بزرگان ادبیات عرب با بهرهگیری از جنبه اعجاز بلاغی و ادبی قرآن کریم، علوم بلاغت ـ معانی، بیان، بدیع ـ را وضع نمودهاند.
با وجود این، راه کشف و استخراج سایر عناصر و جوانب اعجاز بلاغی و ادبی قرآن کریم، در زمینههای مختلف بلاغت و ادب و در تمام سورهها و آیات قرآن کریم، همچنان باز است و به بلندای حیات بشری میباشد.
2- در برابر تحدی و مبارزهطلبی قرآن کریم از اعراب، مبنی بر اینکه کتابی همانند قرآن یا ده سوره مشابه یا یک سوره نظیر آن بیاورند، خاطرنشان میکنیم که گرچه اعراب معاصر آن زمان در عصر نزول قرآن، اهل فصاحت و بلاغت فوقالعاده و برجستهای بودند، هیچگونه برخورد مخالف یا معارض با قرآن را از خود بروز نداده و از این بالاتر حتی نتوانستند ادعا نمایند که قرآن با معلقات هفتگانه مشهورشان[1]، یا خطبههای خطیبان و حکیمان و فصیحانشان، یا کلام مسجع کاهنانشان کمترین مشابهتی دارد؛ و نیز نتوانستند ادعا کنند که حتی پیشرفتهترین کلام عرب در آینده هم یارای رسیدن و هم طرازی با سطوح و مجاری کلام قرآنی را خواهند داشت.
3- ادیبان، بلیغان و سخنوران عرب و غیر عرب که به این زبان تکلم و در آن سررشته و تخصص داشته و در عین حال با اسلام و قرآن، اظهار خصومت و دشمنی نمودهاند، بعد از سده اولیه صدر اسلام و عربهای همزمان نزول قرآن تا عصر کنونی و حاضر نیز همچنان در برابر تحدی قرآن، ناتوان ماندهاند؛ علیرغم اینکه با جدیدترین تکنیک و شیوههای گوناگون، وجوه ادبی و بلاغی قرآن را دریافتهاند، اما باز هم نه به صورت فردی و نه جمعی نتوانستهاند با کلام قرآن به معارضه و رویارویی بپردازند و یا حتی قدمی به هدفشان نزدیک شده باشند؛ بالاتر از آن حتی به کمک پشتیبانان و تأییدکنندگان دلسوزشان نیز قادر به چنین مقابلهای نبودهاند، گرچه تلاشهای شبانهروزی و بیپروایانهای را در جهت پایین آوردن شأن و منزلت اعجاز قرآن و ایجاد شک در آن، از خود بروز دادهاند؛ اما تلاششان به ناکامی و شکست انجامیده است.
بنابراین از جانب خداوند بر عموم مؤمنان و کافران تأکید شده که قرآن، کتابی بسیار عظیم و معجزهای گرانمایه است؛ لذا هر گاه فردی از کافران و منکران، انصاف به خرج داده و بیغرض در آن دقت نماید؛ بیگمان خواهد پذیرفت که آن، کلام خداوند است و محمدص نیز همان فرستاده صادق و حقیقی پروردگار میباشد که قرآن را از طرف او ابلاغ نموده است.
4- کتابهای بسیاری در بیان و ارائه گونهها و جنبههای متعدد اعجاز بلاغی و ادبی قرآن کریم تألیف گشته، که علاقمندان میتوانند جهت کسب معلومات بیشتر به آنها مراجه نمایند.[2]
بخش سوم:
مقوله اعجاز تشریعی قرآن
مطالعات، بررسیها و تحقیقات نظری از جانب افراد باوجدان و انصاف، تجارب عملی دانشمندان، مقایسه میان قوانینی، مکاتب و نظامهای متفاوت موجود در جهان، همگی اثبات نمودهاند که احکام و قوانین موجود در شریعت اسلام برگرفته از قرآن کریم، بهترین و استوارترین قوانین در تأمین سعادت و سلامت بشری و امنیت و ضمانت حقوقی آن میباشد.
نمونههای آشکار این احکام و قوانین را در زمینههای حلال و حرام، معاملات، اصول و ضوابط زیربنایی حقوق فرد و اجتماع، پایهها و قواعد عدل و دادگری، شیوهها، مکاتب و راهکارهای اخلاق فردی و اجتماعی، و ... مییابیم که در تمام اوضاع و احوال بشری، علیرغم وجود اختلافات و گرایشهای فکری، مذهبی یا فلسفیشان قابل تطبیق و اجرا میباشد. هر چه بررسی و تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت گیرد و تجارب عملی و مقایسه میان نظامها و قوانین حاکم در جوامع بشری، بهتر و دقیقتر به عمل آید، بیشتر بر اثبات این حقیقت افزوده میشود.
افراد مجرب و کارآزموده، انواع و اشکال مختلف تشکیلات و سازمانها، فنون و تکنولوژیها، قوانین و برنامهریزیها را در تضمین سعادت، خیر، صلاح و امنیت جوامع بشری آزمودهاند؛ سپس ملاحظه کردهاند که مصلحت عامه مردم و تضمین سعادت و عدالت و امنیتشان، اقتضای تعدیل و اصلاحاتی را در نظامها و قانونگذاریهای مذکور مینماید.
قانونگذاران و حقوقدانان خبره نظامهای بشری، همچنان مشغول تعدیل و اصلاح قوانین وضعی گذشتهاند که ناتوانی آنها از تحقق نتیجه مطلوب، در تأمین سعادت و مصالح عامه مردم به اثبات رسیده بود. سرانجام به تجربهای دست یافتند که به نظر آنان، کاملترین الگوی قانونی در دستیابی به اهدافشان بود؛ نکته جالب توجه اینکه آن تجربه، یکی از احکام قانونی موجود در قرآن کریم میباشد!
ناتوانی بشر از وضع و ایجاد احکام و قوانینی استوار و برتر جهت تأمین مصالح و سعادت جامعه بشری، ناشی از ناتوانیشان در احاطه و اطلاع بر واقعیتهای درونی و ساختارهای فیزیکی انسانها، نیازمندیها و پاسخگوهای متناسب با آنها میباشد؛ همچنین ناشی از گرایشها و تمایلات نفسانی و شهوانیشان میباشد که آنان را از پایبندی به بهترین و استوارترین مکتب و برنامه، به انحراف کشانیده است. چنین عجز و ناتوانی موجود میان عموم بشریت، قویترین دلیل بر این حقیقت است که: تشریع و قانونگذاری پایندهتر و برتری که در قرآن وجود دارد، ساخته و پرداخته بشر نبوده بلکه از جانب پروردگار جهان و جهانیان نازل گشته است.
بنابراین: اعجاز تشریعی در قرآن کریم، یکی از جلوههای زیبای معجزه بودن، در دلالت بر وجود پروردگاری است که خالق حکیم و ستوده تمام هستی است، و نیز دلالت دارد بر اینکه محمدص، فرستاده حقیقی خداوند به سوی بندگانش میباشد؛ زیرا اگر اینگونه نمیبود، هرگز نمیتوانست از جانب خود، قرآنی را بیاورد که در برگیرنده اعجاز تشریعی باشد!
بخش چهارم:
مقوله اعجاز علمی قرآن
خداوند عزوجل در قرآن کریم، به برخی از آیات موجود در هستی اشاره نموده و در آنها به بیان برخی از حقایق طبیعت پرداخته که مردم از وجودشان بیخبر بودهاند؛ حقایقی که حتی عدهای از فیلسوفان و فیزیکدانان گذشته، وجود برخی یا همه آن حقایق را انکار مینمودند. علت انکارشان این بوده که در آراء، نظرات، ملاحظات و تفسیراتشان پیرامون هستی دچار خطا و اشتباه شده و تصویری دور از حقیقت را از آن ارائه کرده بودند.
سپس بحث و بررسیهای علمی، کم کم پیشرفت کرد و تحقیقات پیشرفتهتری صورت گرفت تا سرانجام به کشف حقایقی نایل گشت که قرآن به صراحت یا به صورت ضمنی در برخی عباراتش به آنها اشاره نموده است؛ لذا دیدیم دستاوردهایی که آنان به طور حتم و یقین و از راه علمی بدانها دست یافتهاند، درست مطابق با بیانات آشکار یا ضمنی قرآن میباشند.
این امر غیر قابل انکار، دلالت میکند بر اینکه قرآن، در حقیقت از جانب خداوند میباشد؛ زیرا هیچ انسانی در زمان نزول قرآن و بعد از آن نیز، از وجود چنین حقایق علمی هیچگونه علم و شناختی نداشته تا اینکه پس از مدت زمان بیشتر از ده قرن بعد از نزول قرآن، توسط پژوهشگران و دانشمندان کشف گردیدهاند.
به هر حال این واقعیت خارقالعاده، یکی از معجزات بیشمار قرآن عظیمالشأن است که خود، دلیل نازل شدنش از سوی آفریننده هستی است؛ خدایی که از بزرگ و کوچک، آشکار و نهان این جهان پهناور آگاه میباشد. به همین جهت، کسانی که به خدا و کتاب آسمانیش ایمان دارند، آراء و نظرات فیلسوفان و دانشمندان علوم طبیعی را که مخالف با مضمون آیات و سورههای قرآن کریم باشند، رد نموده و از پذیرفتنشان سرباز میزنند؛ زیرا میدانند که آفریدگار هستی، بر تمام امور مربوط به آن نیز آگاه است و امکان ندارد که چیزی را در کتابش نازل فرماید مگر آنکه حقیقت داشته و با واقع نیز مطابق باشد.
همچنین گروه مؤمنان، اگر احیاناً آنچه پژوهشگران علوم طبیعی در مخالفت و تعارض با قرآن بدان دست یافتهاند، مطابق با حقیقت و واقعیت ببینند، احتمال میدهند که فهم و برداشت خودشان از نصوص قرآنی در این مورد خطا و اشتباه بوده است (و لذا سعی میکنند با فهمی دقیقتر، برداشتی صحیح و مطابق با واقع از آن داشته باشند).
صاحبان فکر و اندیشه در عصر حاضر، عنوان «اعجاز علمی در قرآن» را بر این پدیده و معجزه قرآنی نهادهاند.
به منظور اثبات حقانیت این مقوله از اعجاز قرآن و مطابقت آن با واقع، در چند بند زیر به موارد و شواهدی اشاره مینماییم:
مثال اول: نظام کلی و فراگیر زوجیت در جهان هستی
خداوند، یکتای مطلق در ذات و صفات است؛ نه شریکی دارد و نه یاوری؛ بدون فرزند است و بیهمتا.
تنها او است که نظام زوجیت را بر تمام اجناس، انواع و اصناف آفرینش و خلق خود حاکم نموده تا هیچ کس و هیچ چیز در صفت وحدانیت و یکتایی با وی شریک نباشد؛ این نظام زوجیت که ناشی از خواست و اراده خداست، به صورت یکنواخت و چشمگیر در ابعاد گوناگون هستی نظیر انسان، حیوانات، نباتات و هر چیزی که بهره از وجود دارد، عیناً مشاهده میگردد.
خداوند عزوجل در کتاب نورافشانش، وجود و کیفیت نظام حاکم بر هستی را بر ایمان روشن میسازد که در اینجا به مواردی از آن اشاره مینماییم:
1- در آیه 49 سوره مبارکه ذاریات میفرماید:
«ما از هر چیز جفتی را آفریدهایم، تا اینکه شما (عظمت آفریدگار را) باور کنید».
2- در آیه 3 سوره مبارکه رعد میفرماید:
«... و از هر گونه ثمر و میوهای، جفت نر و مادهای در آن آفریده است ...».
3- در آیات 45 و 46 سوره مبارکه نجم میفرماید:
«و اینکه او است که جفتهای نر و ماده را میآفریند. از نطفه ناچیزی، بدانگاه که (به رحم) جهانده میشود».
4- در آیات 36 تا 39 سوره مبارکه قیامه میفرماید:
«آیا انسان (منکر معاد) میپندارد که او بیهوده به حال خود رها میشود (و قوانین و مقررات الهی، و حساب و کتاب و سزا و جزای دنیوی و اخروی نداشته باشد؟!). آیا او نطفه ناچیزی از منی نیست که (به رحم مادر) پرت و ریخته میگردد؟ سپس به صورت خون لخته و دلمهای درآمده است، او را آفرینش تازهای بخشیده است، و بعد اندام او را نظم و نظام و سر و سامان داده است. و از این (انسان) دو صنف نر و ماده را ساخته و پرداخته است».
5- در آیه 36 سوره مبارکه یس میفرماید:
«تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نر و مادهها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین میروید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمیدانند».
این مجموعه از نصوص قرآنی، جملگی بر این حقیقت دلالت دارند که نظام زوجیت، نظامی کلی، یکپارچه و حاکم بر سراسر گیتی است؛ همین نتیجه به تنهایی از آیه 49 سوره ذاریات نیز گرفته میشود که ذکر آن گذشت.
این نظام شگفتانگیز در انواع گونههای حیوانی، نباتی و درختی، بارهای مثبت و منفی برق و الکتریسیته، نیروی مغناطیسی جاذبه و دافعه و ... برای همگان به خوبی قابل مشاهده و ملاحظه میباشد.
اگر در مورد نظام زوجیت، از هر هستیشناس و طبیعیدان با توجه به رشته و زمینه تخصص علمیاش بپرسیم، بیدرنگ با توجه به شناخت و معلوماتی که حاصل نموده، پاسخ خواهد داد: نظام زوجیت، نظامی عام و فراگیر است.
* ابتدا از گیاهشناسان و پژوهشگران گل و نبات در مورد نظام زوجیت موجود در جهان گیاهان و نباتات سؤال میکنیم؛ بیگمان ضمن تأیید آن، به توضیح و تبیین ویژگیهای این نظام و راههای تلقیح و باروری نباتات در آن پرداخته و اظهار میدارند:
برخی از این تلقیح و باروریها از راه بادهایی صورت میگیرند که مواد و عناصر تلقیحشونده جنس نر را با خود حمل و به جنس ماده منتقل مینمایند.
برخی از این باروریها از راه حشرات صورت میگیرد؛ بدینگونه که حشرات با نشستن روی گلهای رنگارنگ و خوشبو، مواد و عناصر موجود در گیاهان نر (مذکر) را به کمک پاها، بالها و بدن ظریفشان حمل و به گیاهان ماده (مؤنث) منتقل میسازند.
برخی از این تلقیحات نیز خود به خود در اندرون گیاه صورت میپذیرد.
راههای متفاوت دیگر جهت این کار وجود دارد، اما نکته مهم این است که نقشه عمومی جهان هستی در مورد نظام زوجیت، یکسان و یکنواخت بوده و تنها شیوه و راهکارها مختلف است. آیا این یکنواختی در ضمن نقشه پهناور هستی، جزو عجایبات حیرتزایی به شمار نمیآید که نظر صاحبان بصیرت را به یکتایی خالق و ناظم، جلب کند؟!
* از زیستشناسان و جانورشناسان درباره نظام زوجیت موجود در جهان حیوانات میپرسیم؛ قطعاً علاوه بر تأیید و قبول وجود این نظام، به تشریح و توضیح ویژگیهای آن، شیوهها و راهکارهای مختلف تلقیح و باروری در میان حیوانات، اقدام خواهند نمود.
مواردی از این باروری به شیوههای زیر صورت میگیرد:
برخی از آنها، از راه جفتگیری و پیوند میان جنس نر و ماده شکل میگیرد. برخی دیگر، از راه پیوستن عنصر یا نطفه جنس نر به تخمهای جنس ماده و بدون پیوند و جفتگیری آن دو جنس (پدر و مادر) صورت میپذیرد؛ تخمگذاری برخی از ماهیان در حفرهها و نشیمنگاههای آبی، گراگذاری و نطفهاندازی ماهیان نر روی تخمها، جذب همدیگر شدن و باروریشان، نمونه گویایی از اینگونه تولیدمثلها است. اراده آفریدگار حکیم، چنین اقتضا کرده که شیوه باروری در نظام زوجیت ماهیها بدین منوال باشد، چرا که رعایت حکمت، در همین است؛ یکی دیگر از شیوههای تولیدمثل این است که تخمهای انبوه و برهم انباشته شده، به صورت تودهای و گروهی، درون حفره و چالههای آبی وسیعتر و فراختر از شکم مادرانشان بارور شده تا بدین وسیله موجب افزایش ثروت ماهی شوند. برخی از باروریها نیز، گرچه نادر و اندک است، خود به خود و به صورت ذاتی واقع میشوند؛ در این شیوه، چنین حیوان بدون پیوستن و تلقیح تخم جنس ماده با جنس نر، شکل میگیرد؛ اما خیلی کم اتفاق میافتد که در چنین اوضاع و شرایطی، زندگانی طبیعی برای جنین حاصل گردد.
* از کارشناسان و متخصصان امور اتم درباره نظام زوجیت موجود در جهان اتمها میپرسیم؛ میبینیم که آنان نیز بر وجود چنین نظامی، مهر تأیید نهاده و برای ما از «پروتون» میگویند که درون هسته اتم قرار گرفته و بار مثبت الکتریکی را با خود حمل میکنند؛ از «الکترون» میگویند که در ضمن مداری، گرد محور هسته میگردد و بار الکتریکی منفی را با خود حمل مینماید؛ این دو عنصر نیز با پیوند و اتحادی که با هم دارند، اتمها و ذرات این جهان مادی را ساخته و شکل میدهند.
پس ملاحظه کردیم که نظام زوجیت، در ژرفای کوچکترین اجزای هستی، یعنی اتم نیز ریشه دوانده است.
* نیروی برق را ملاحظه مینماییم که سیمهای دو رشتهای (مثبت و منفی) آن، در گوشه و کنار خانههایمان گسترده و نقش بسته است. به خوبی میدانیم که یکی از آن دو رشته سیم، دارای بار مثبت و دیگری دارای بار منفی میباشد که از اتصال و پیوند آن دو، نتایج عجیب و آثار شگفتانگیزی نظیر روشن شدن مکانهای تاریک یا به حرکت درآمدن دستگاههای گوناگون به بار میآید.
* با دقت در نیروی مغناطیس گمنام و ناپیدا، مشاهده میکنیم که دارای دو قطب، مثبت و منفی میباشد.
بنابراین دریافتیم که نظام زوجیت، نظامی فراگیر است که بر تمام اجزای هستی از جمله، نیروی مغناطیسی، نیروی برق و جریان الکتریسیته، نیروی اتمی، جهان نباتات و حیوانات و ... حاکم است.
این یکنواختی و پیوستگی در عرصه هستی، امری شگفتآور است که آشکارا بر یکتایی خالق و ناظم در ایجاد نقشه پهناور هستی دلالت مینماید؛ ذاتی که در دایره خلق و ایجادش، بیشریک و همتاست.
مدتها پیش از آنکه علوم جدید به کمک وسایل پیشرفته مادی، وجود این حقایق را کشف نمایند، قرآن عظیمالشأن با کوتاهترین و رساترین تعبیر علمی، آن را عرضه نموده است.
لذا خداوند عزوجل پیرامون این مسئله در آیه 49 سوره ذاریات میفرماید:
«ما از هر چیز جفتی را آفریدهایم، تا اینکه شما (عظمت آفریدگار را) یاد کنید».
به همین منظور در آیه 36 سوره مبارکه یس نیز میفرماید:
«تسبیح و تقدیس خداوندی را سزا است که همه نر و مادهها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین میروید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمیدانند».
مثال دوم: خوریشد حرکت میکند
خداوند عزوجل در آیه 38 سوره مبارکه یس میفرماید:
«و (نشانه دیگری بر قدرت خدا، این است که) خورشید به سوی قرارگاه خود در حرکت است. این، محاسبه و اندازهگیری و تعیین خدای بس چیره و توانا و آگاه و دانا است».
حدود دهها سال پیش از عصر حاضر ـ در قرن بیستم میلادی ـ، در یکی از مادههای درسی علوم طبیعی آن زمان، موضوعی بدین عنوان تدریس میشد که: خورشید ثابت است نه متحرک؛ زمین و سایر سیارات منظومه شمسی نیز بر گرد خورشید در حرکتند.
زمانی که آیه فوقالذکر مورد ملاحظه و بازنگری قرار گرفت، سؤالاتی پیرامون مخالفت این آیه شریفه قرآن با نظریه علوم طبیعی و انسانی آن زمان، بر سر زبانها افتاد.
بهانهجویان و شکاندازان، از این فرصت سوء استفاده نموده و شروع به طعن و بدگویی و زخمزبان زدن به بیانات قرآن کردند؛ لذا در همین راستا مجادلهها و مناظرههای نامسئولانه و دور از ملاحظهکاری میان مؤمنان به قرآن از یک طرف و پذیرندگان مقالات و نتایج علمی آن زمان، از طرف دیگر درگرفت. اساس سخنان مؤمنان به قرآن، این بود که قرآن از جانب خداوند نازل شده است؛ خداوندی که دانا به هر چیز و آگاه از هر امری است؛ خداوندی که هستی را خود آفریده و شکل بخشیده، لذا بر تمام امورش نیز داناست؛ امکان ندارد دور از حقیقت و صداقت، چیزی را به بندگانش خبر داده یا در کتاب مقدسش نازل فرماید. اما از طرف دیگر میدانیم که بسیاری از بیانات و اعترافات موجود در حوزههای مختلف علوم بشری، بر اساس حد و گمان شکل گرفته نه بر اساس براهین و دلایلی قطعی و یقینی؛ پس هر گاه میان آن و، تناقض و تعارضی پیش آید که قابل تأویل یا تعدیل نبوده و مفهوم دیگری از آن فهم و برداشت نشود، بیگمان حق را از جانب قرآن و کلام خداوندی موجود در آن میدانیم نه به جانب نظریات و نتایجی که از حدس و گمان انسانها ناشی شده است.
سپس اندک اندک، تحقیقات و بررسیهای نجومی پیشرفت نمود تا جایی که ستارهشناسان و علمای نجوم اثبات نمودند که خورشید نسبت به مجموعه سیارات و ستارگانی که بر گرد محورش در چرخشند و اعضای خانواده آن (منظومه شمسی) به شمار میآیند، ثابت و بیحرکت است؛ اما خود و اعضای منظومهاش در مدرای بزرگتر و در متن کهکشانی، به گونهای خاص در حال جریان و حرکت میباشند.
بنابراین، نتیجه میگیریم که خورشید از یک طرف در مقایسه با منظومه شمسی، ثابت و بیحرکت، و از طرف دیگر با توجه به وضعیتی که به اتفاق مجموعه منظومهاش در داخل کهکشان به خود گرفته، جاری و غیر ثابت است. بدینگونه ثابت گردید که نص قرآن در این مورد، صادق و مطابق با واقع میباشد، اما نظریات اولیه انسان در علوم طبیعی گذشته، ناقص و نارسا بوده است.
مثال سوم: پوست و اعصابی که ویژه احساس درد میباشند
خداوند عزوجل در آیه 56 سوره نساء میفرماید:
«بیگمان کسانی که آیات و دلایل ما را انکار کرده و انبیاء ما را تکذیب نمودهاند، بالاخره ایشان را به آتش شگفتی وارد میگردانیم و بدان میسوزانیم. هر زمان که پوستهای (بدن) آنان بریان و سوخته شود، پوستهای دیگری به جای قرار میدهیم تا (چشش درد، مستمر باشد و) مزه عذاب را بچشند. خداوند، توانا (بر عذاب منکران و کافران و) حکیم است (و از روی حکمت کیفر میدهد)».
قاریان و تلاوتکنندگان قرآن کریم، در برخورد با این آیه شریفه میپرسیدند به چه دلیل احساس درد عذاب، به پوستهای بدن پیوند خورده است؟
اما با آمدن علم تشریح و کالبدشکافی به عرصه علوم بشری معاصر، پرده از این ارتباط قرآنی میان احساس درد عذاب و پوست بدن، کنار رفته و اثبات گردید که انسان، شدیدترین دردها را به واسطه عصبهای حسی پراکنده و منتشر شده بر روی سطح اولیه پوست بدنش و لایه زیرین آن احساس مینماید و دردها و احساسات وارد از خارج بدن، به کمک همین حس به درون بدن منتقل میگردد.
دکتر «خالص چلبی» در کتاب خویش به نام «طب، محراب ایمان» میگوید: [3]
«پخش و انتشار عصبی پوست بدن، به «کورپوسکولها» یا جسمکهای ویژهای منتهی میگردند که هر نوع از آنها مختص به انتقال حس معینی به اعضای مختلف بدن هستند. دستهای از آنها احساس گرما، دستهای دیگر احساس سرما، گروهی احساس لمس و فشار، گروهی دیگر احساس درد و آزار و بالاخره قسمی نیز احساس عضلانی مشهور به «احساس عمیق» را به بدن منتقل میسازند.
بدین ترتیب با انواع و اقسام احساسات متفاوت و متباین در بدن خویش آشنا میگردیم که کورپوسکولهای بدن نیز به موازات آن، در اشکال و اقسام گوناگون به صورت سبدی دایرهای شکل با نقطه مرکزی یکسان یا دراز و هم اندازه و موازی با رشتههای عصبی ظاهر میشوند. تعداد این جسمکها یا کورپوسکولها به ارقام هنگفتی بالغ میشوند که در اینجا به حدود تقریبی آنها اشاره میکنیم:
1- حدود سه الی پنج میلیون شاخه از این تعداد، مربوط به احساس درد و آزار میباشند.
2- حدود 000/200 عدد از آن، ویژه احساس گرما هستند.
3- حدود 000/500 عدد از آن، مخصوص احساس لمس و فشار هستند.
حتی ممکن است گفته شود: پوست آدمی، چیزی جز سطح صافی نیست که با مجموعه سرسامآوری از الیاف و رشتههای عصبی پوشیده شده است. این پوست، طرح و نقشه حیرتآوری است که عصبهای گسترده و قرار گرفته بر آن، در گونهها و اقسام متفاوتی آرایش یافتهاند. بسیار دیده شده که سختترین و شدیدترین دردها ـ مثلاً درد ناشی از سوختگی ـ در قسمت سطحی و بالایی پوست پخش و منتشر میشود؛ به گونهای که هر گاه سوختگی به نواحی و جاهای عمیق بدن نفوذ کند، هر چند که شدید هم باشد، درد ناشی از آن احساس نمیشود، همین حقیقت را قرآن کریم در آیه 56 سوره مبارکه نساء بدین صورت بیان میفرماید:
«... هر زمان که پوستهای (بدن) آنان بریان و سوخته شود، پوستهای دیگری به جای آنها قرار میدهیم تا (چشش درد، مستمر باشد و) مزه عذاب را بچشند. خداوند، توانا (بر عذاب منکران و کافران و) حکیم است (و از روی حکمت کیفر میدهد)».
مثال چهارم: دو دریای متفاوت و جاری در مجاورت یکدیگر
1- خداوند عزوجل در آیه 53 سوره مبارکه فرقان میفرماید:
«خدا کسی است که دو دریا را در کنار هم روان میسازد (و بر اثر وزن مخصوص، یعنی تفاوت درجه غلظت آب شور و شیرین، آمیزه همدیگر نمیشوند و) این یکی شیرین شیرین است، و آن دیگر شور شور! خداوند در میان آن دو حاجز و مانعی ایجاد کرده است که آنها را کاملاً از هم جدا ساخته است».
این حاجز و مانع، منطقه ممنوعهای است که چیزی یارای بر هم زدن یا تجاوز به آن را ندارد!
2- در آیه 61 سوره مبارکه نمل نیز میفرماید:
«(بتها بهترند) یا کسی که زمین را قرارگاه (و محل اقامت انسانها) ساخته است، و در میان آن، رودخانهها پدید آورده است، و برای زمین کوههای پا برجا و استوار آفریده است (تا قشر زمین را از لرزش نگاه دارند) و میان دو دریا مانعی پدیدار کرده است (تا آمیزه یکدیگر نگردند. حال با توجه به اینها) آیا معبودی با خدا است؟! اصلاً بیشتر آنان بیخبر و نادانند (و قدر عظمت خداوند را نمیدانند)».
3- و در آیات 19 تا 22 سوره مبارکه رحمن میفرماید:
«دو دریای (مختلف شیرین و شور، و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده است و مجاور یکدیگر قرار داده است. اما در میان آن دو، حاجز و مانعی است که نمیگذارد یکی با دیگری بیامیزد و سرکشی کند. پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را تکذیب میکنید و انکار مینمایید؟! از آن دو، مروارید و مرجان بیرون میآید».
این سه دسته از آیات شریفه قرآن کریم، سخن از چگونگی اوضاع دو دریای متفاوت در کنار هم و در حال جریان به میان میآورند که با دست توانای آفریدگار عظیم، دانا و حکیم، بر حسب عنایت و توجه به حال مخلوقاتش آن را شکل بخشیده است.
ترتیب نزول این آیات، همانگونه است که از نظرتان گذشت؛ یعنی سوره فرقان را که از لحاظ نزول در ردیف (42) قرار گرفته، ابتدا ذکر نمودیم؛ سپس سوره نمل را آوردیم که ترتیب نزولی آن، مرتبه (48) میباشد، و بعداً نوبت به سوره رحمن میرسد که در ردیف (67) واقع شده است. اما لازم است بدانیم که سورههای فرقان و نمل هر دو مکی، و سوره رحمن مدنی است.
این دو دریا کدامند و کجایند که در هر سه آیه به آنها اشاره شده و هر دو نیز به صورت معرفه و شناخته شده، بیان گردیدهاند؟ ملاحظه میکنیم که در آیه ذکر شده فرقان، یکی از آن دو، شیرین و گوارا معرفی شده و دیگری شور و ناگوار؛ در آیه بین شده سوره نمل، به طور مطلق و بدون وصف یاد شدهاند؛ در آیه سوره رحمن نیز وصف هر دو این است که از آنها مروارید و مرجان بیرون آورده میشود. حال اگر با توجه به اصل تکامل در نصوص، و پرهیز و صرف نظر از تصور تکرار، مسئله را پیگیری نماییم، میتوانیم نتیجه زیر را به دست آوریم:
1- آیه موجود در سوره مبارکه «فرقان»، آفرینش یکی از پدیدهها و جلوههای موجود در آب (شیرینی و گوارایی، شوری و ناگوارایی) و نیز تدبیر و اداره کردن آن را، بر خداوند عزوجل نسبت داده و ثابت مینمایند؛ چرا که در آیه مذکور، سخن از این اوصاف میباشد.
هر کدام از این دو آب با اوصاف ذکر شدهشان، دریای عظیم و بیکرانی هستند که خداوند سبحان، سرشار از سرمایهها و منافع حیاتی بیشماری برای انسانها آفریده و هر یک از آن دو با توجه به نوع ترکیبات و صفاتی که دارند، منشأ نوع ویژهای از تأمین نیازمندیهای انسان میباشند. روشن است که آب شیرین و گوارا دارای نوعی عناصر ترکیبی میباشد که خداوند بلندمرتبه با حکمت سرشار خویش و متناسب با زندگی انسانها، حیوانات و گیاهان ترکیب بخشیده و به منظور ادای وظیفه مشخص به زمین فرستاده است؛ وضعیت ترکیبی آب شور و ناگوار نیز به همین شکل میباشد. قرآن کریم به جهت ایجاز و اختصار در تعبیر، کلمه «مَرَج» (به معنی آمیختگی) را به کار برده تا بر معنای «خِلط» (به معنی ترکیب یافتن) و پیوستگی عناصر و نیز شکلگیری و ایجاد آب شیرین و گوارا یا شور و ناگوار دلالت نماید؛ همچنین دلالت میکند بر معنی «أرسَلَ»، یعنی این آب را با دو صفت شیرین و گوارا، شور و ناگوار فرستاده؛ این بدان علت است که آب به طور مطلق دارای صفت روان بودن و جاری شدن پی در پی است و نشان از فرستندهای حکیم میدهد که آن را جهت انجام وظایف گوناگونش پایین فرستاده است.
این آیه شریفه از طرف دیگر بر عنایت فراگیر ربانی از جانب خداوند دلالت دارد که موجب شده تا این دو دریا با هم قاطی نشوند؛ زیرا در این صورت، ویژگیهای آب شیرین و گوارا در آب دیگر محو شده و از بین میرفت؛ آبی که سرچشمه زندگی حیوانی و گیاهی و منافع سرشار دیگری بر روی زمین است. جلوه عنایت ربانی در این پدیده بدین صورت است که خداوند میان دو دریای مذکور، پرده و مانعی قرار داده تا درهم نیامیزند. ساختار بخشها و جنبههای متفاوت زمین را به گونهای آفریده که متناسب با گنجایش آب شیرین و گوارا درون حفرهها، گودالها، چاهها، مجراها و گذرگاههای گوناگون بوده و قابلیت جاری شدن در دشت و درهها و جوشش و خروج از چشمهها را داشته باشد.
آنچه بیان شد، به منزله موانع، پردهها و فاصلههایی است که میان دو دریا واقع شده تا درهم نیامیزند و با پوستنشان، موجب از بین رفتن ویژگیهای مطلوب نگردند. بر همگان نیز واضح است که چنین امری مستلزم تدبیر و پیریزی قوانین طبیعی و تقدیری میباشد تا چنین ساخت و سازی صورت گیرد.
پردهها و موانعی که از آنها سخن رفت، همان کوهها، دشت و درهها و گونههای متفاوت خاک میباشند که در اطراف و محیط زندگی هر انسانی به راحتی مشاهده میشوند.
علاوه بر این، دانشمندان و پژوهشگران به دستاوردهایی رسیدهاند که در برگیرنده قوانین علمی جدیدی جهت تفسیر و تبیین پدیده حاجز و مانع دو دریا و پدیدههای مشابه آن میباشد.
خداوند عزوجل، این حاجز و مانع را زیر عنوان «حِجرٌ مَحجُورٌ» توصیف مینمایید؛ یعنی چیزی که مانع از شکاف برداشتن این نوع آب و نفوذ کردن و قاطی شدن با نوع دیگر شده و نمیگذارد در یکدیگر حل شوند؛ روشن است که در غیر این صورت، حتماً با همدیگر و یا با خود همان مانع قاطی شده و درهم میآمیختند.
از توصیفی که با این عنوان (حِجر محجور) برای آن مانع شده، برمیآید که خود مانع نیز مادهای حل شدنی در آب است، ولی خداوند با صفاتی که در آن قرار داده، آن را از چنین حالتی بازداشته است.
2- آیه شریفه «نمل»، سؤالی را پیرامون مجموعهای از پدیدههای هستی که آثار و نشانههای ربوبیت خالق یکتا میباشند، در برابر مشرکانی که در بندگی برای خدا شریک قایل میشوند، مطرح مینماید؛ تا بدین جهت به آنها بفهماند که همان کسی که ربوبیت، مخصوص اوست و در پروردگاری جهان و جهانیان، یکتاست واجب است که در الوهیت و معبودیت نیز یکتا بوده و تنها او پرستیده شود.
این دسته از پدیدهها که در آیه مذکور بیان شدهاند، عبارتند از:
1- قرار دادن زمین به عنوان قرارگاه و محل استقرار انسان و سایر حیوانات و گیاهان.
2- فروفرستادگان آبهای شیرین و گوارا به صورت چشمهسارها و جویبار و نهرهای جاری.
3- محکم و ثابت نگه داشتن پوسته زمین به کمک کوههای میخ مانند و سرشار ساختن کوهها با منافعی دیگر.
4- ایجاد مانع بین دو دریای شیرین و گوارا، و تلخ و ناگوار.
اینک فرض بر این است و چنین هم انتظار میرود که پاسخ این سؤال از جانب اشخاص با انصاف که از راه عقل و علم و حکمت، حتی پس از پیمودن مراحل زمانی از مجادله و مناظره و تحقیقات علمی به حقیقت ایمان میآورند، چنین باشد که: آفریننده و برپا دارنده تمام این جلوهها و پدیدهها، تنها و تنها ذات یکتا و بدون شریک پروردگار و خالق هستی ـ الله ـ تعالی است و بس!
بنابراین: واجب و ضروری است که در الوهیت نیز یکتا بوده و عبادت تمام بندگان، خالصانه برای او باشد. ظاهراً مراد از دو دریای ذکر شده در این آیه، همان دو دریایی است که در آیه سوره مبارکه فرقان نیز به آنها اشاره شده است؛ با این تفاوت که در آن آیه، به شیوه خبر تقریری و تعیینی از آنها سخن به میان آمده ولی در این آیه از سوره مبارکه نمل، به شیوه سؤالی این چنینی از مشرکان مطرح شده که: چه کسی میان آن دو دریا پرده و مانع قرار داده است؟ بدین وسیله خواسته است تا از آنها اعتراف بگیرد که تنها او (الله تعالی) خالق و پروردگار هستی است، و بدین جهت آنها را وادار به ترک شریک انگاشتن برای خدا، و یکتاپرستی گرداند.
3- سرانجام آیه موجود در سوره مبارکه «رحمن» در اواسط دوران مدنی نازل گردید و در آن، سخن از وجود دو دریایی به میان آمد که گرچه به هم چسبیده و یکپارچهاند، اما پرده و مانعی میانشان وجود دارد که آنها را از هم دور نگه داشته و از آمیزش و اختلاطشان جلوگیری مینماید. اما در این سوره مبارکه، ذکری از محجور بودن، یعنی قابلیت حل شدن و اختلاط با دو دریا برای این مانع بیان نشده است؛ چرا که سنخیت و ترکیب وجودیش به گونهای نیست که قابل اختلاط و حل شدن باشد. حتی اگر این دو دریا به هم بپیوندند، هر کدام در وضعیت خاص و با ویژگیهای مخصوص به خود، همچنان پا برجا بوده و یکی بر دیگری تجاوز نمینماید و صفات و عناصر ترکیبیاش را تغییر نخواهد داد.
این دو دریا در این آیه شریفه از سوره مبارکه رحمن، چنین توصیف شدهاند که از هر دو، مروارید و مرجان بیرون آورده میشود؛ این بیان، اشاره بر این مطلب است که هر دو دریا شور و ناگوارند؛ زیرا چنین معروف است که مروارید و مرجان، معمولاً از دریاهای شور و ناگوار استخراج میگردند.
مفسران قرآن، در فهم و درک مراد این آیه، دچار حیرت و شگفتی شده و چنین سؤالاتی را مطرح نمودهاند: آیا مراد از این دو دریا، دریای آب شیرین و گوارا، و شور و ناگوار است که در محل آبریز نهرها و رودخانهها به درون دریاها، اقیانوسها و ... مشاهده میشود؟ مطرح کردن این سؤال بدان جهت است که آب شیرین و گوارا قبل از آنکه به آب دریا بپیوندد، مسافتهای طولانی را پشت سر میگذارد بدون آنکه تغییری در صفاتش به وجود آید!
حال آنکه محققان و پژوهشگران علمی با توجه به قانونی به نام قانون «کشش سطحی»[4] شروع به تفسیر و تبیین این پدیدهها نمودهاند؛ این کشش، نیرویی است که میان دو مایع، فاصله ایجاد میکند، زیرا نیروی جذب و کشش مولکولها در هر مایع نسبت به مایعی دیگر متفاوت بوده و لذا هر مایعی در محدوده معین و ویژگیهای منحصر به خودش باقی میماند. یا مراد، چیز دیگری غیر از این دریاهاست؟
سپس کشفیات معاصر علمی در این زمینه پا به عرصه حقایق و واقعیتها نهاده و اثبات نمود که دریاهای موصوف به شور و ناگوار، پدیدهای را در خود دارند که در مورد دو دریای همجوار با وجود پرده و مانع در میانشان، مطرح شده است؛ یعنی دریاهایی که به علت وجود پرده و مانع، میانشان فاصله افتاده و درهم نمیآمیزند و از آنها مروارید و مرجان استخراج میشود. پس دانستیم که صفت خارج شدن مروارید و مرجان از هر کدام از دریاها، بر شور و ناگوار بودن آب آنها اشاره داشته و علاوه بر آن، بیانگر منتگذاری خداوند به خاطر این دو نعمت بر بندگانش میباشد؛ زیرا از آنها زیورآلات و منافع دیگری برمیگیرند.
در گزارش مشترکی از سوی هیأت علمی دانشگاه «قاهره مصر» و «ادنبره انگلیس» اظهار گردید که: خاصیتها و عناصر ترکیبی آب دریاهای خلیج عقبه با خواص و ترکیبات آب دریای سرخ متفاوت است.
این هیأت به کمک سنجش و اندازهگیری ژرفای دریاها توانست پرده گمنام و ناشناخته موجود در محل به هم پیوستن دو دریای موسوم به «مجمع البحرین» را کشف نمایند که ارتفاع آن از هزار متر تجاوز میکند.
احتمال دارد مجمع البحرین، همان مکان به هم رسیدن باشد که در داستان حضرت موسیu، ذکر گردیده است؛ جایی که در سوره مبارکه کهف بدان اشاره شده که حضرت موسیu به همراه جوان همراهش جهت ملاقات با خضرu[5]، روان بوده و در مسیرشان به این نقطه از مکان به هم پیوستن دریاها، رسیدند.
بدین ترتیب، این هیأت توانست که در این سفر دریایی و سوار بر کشتی، به یک سلسله مباحث و مسایل در اولین مسافرت خود در اقیانوس هند و دریای سرخ دست یابد؛ مهمترین دستاورد آن هیأت، کشف و اثبات وجود مانع و پردهای گمنام و پوشیده از دیدگان، واقع در میان دو دریا بود؛ همچنین توانست از راه تحلیل و تجزیه و آزمایشهای گوناگون اثبات نماید که ویژگیهای آب اقیانوس هند با آب دریای سرخ[6]، کاملاً متفاوت میباشد.
مثال پنجم: علوم و معارف جدید بشری در راستای اعجاز قرآن
پزشک فرانسوی دکتر «موریس بوکای»، کتابی با عنوان «تحقیق و بررسی کتابهای مقدس در پرتو معارف و علوم جدید» نوشته و در آن اثبات نموده که قرآن کریم، به رغم فراوانی و گستردگی موضوعاتش پیرامون پدیدههای طبیعی، مقولهای در آن یافت نمیشود که از دیدگاه و نقطه نظر علمی در عصر قابل نفی و انتقاد باشد؛ بر خلاف کتابهای عهد قدیم و انجیلها که به رغم کمی موضوعاتشان پیرامون پدیدههای طبیعی، در بسیاری موارد با حقیقتهای اثبات شده علمی در ضدیت و تعارض میباشند.
این حقیقت از یک طرف بر وجود تحریف و دگرگونی در کتابهای مذکور دلالت نموده یا بیانگر ساختگی بودن نصوص و متون آنها توسط انسانهاست؛ یعنی چنین کتابهایی، وحی خدا و پیام نازل شده از جانب وی نمیباشند. اما از طرف دیگر، دلیل نیرومندی بر حقانیت این باور است که کلام قرآن، تنها کتاب آسمانی و نص دینی میباشد که امروزه در سراسر جامعه بشری وجود حقیقی دارد؛ چرا که سالم و دست نخورده و محفوظ از هر گونه تحریف و تغییر یا کاستی و زیادتی باقی مانده است.
کتابی است که در حقیقت از جانب خدا وحی شده و هیچگونه تحریف و دگرگونی در آن رخ نداده است. نکته مهم اینکه، مطابقت و همخوانی مطالب و موضوعات قرآن پیرامون پدیدههای طبیعی، با حقیقتهای اثبات شده علمی که تا عصر جدید و نهضت علمی معاصر، خبری از آنها نبوده و هیچ کس در زمان نزول قرآن از وجودشان علم و آگاهی نداشته، به نوبه خود یکی از معجزات بینظیر قرآن میباشد؛ و به دنبال آن، بر حقیقت وجود پروردگار و رسالت حقیقتی و صادقانه حضرت محمدص دلالت مینماید.
بخشی از مضمون مقدمه کتاب «موریس بوکای» چنین است:
«ابتدا بدون هیچگونه شناخت ذهنی و یا پیشینه فکری، به بحث و بررسی در مورد قرآن کریم پرداخته و موضوعیت تام و کلی آن را مورد تحقیق و تفحص قرار دادم؛ هدف من از این کار، یافتن نقاط مشترک در نصوص قرآنی بود که با یافتهها و دستاوردهای علم جدید همخوانی و تناسب داشته باشند.
قبل از شروع این تحقیقات نیز از طریق ترجمههای متعدد قرآنی بر این مسئله آگاهی داشته و میدانستم که قرآن به بسیاری از پدیدههای طبیعی اشاره نموده و از وجودشان خبر داده است؛ اما شناخت و معلومات من در این باره اندک و ناکافی بود.
سرانجام به لطف تحقیقات و بررسیهای روشنگرانهای که در مورد متون و نصوص عربی به عمل آوردم، توانستم فهرستی مرتب آماده نموده و پس از به پایان رسانیدن آن، دریافتم که هیچ مقولهای در قرآن یافت نمیشود که از نقطه نظر علوم در عصر جدید، قابل نقض یا انتقاد باشد.
در مورد موضوعیت قرآن نیز، شروع به تحقیق و تفحص نموده و ضمن جستجو و بررسی انجیلها و کتابهای عهد قدیم، میان آنها به مقایسه پرداختم.
در مورد کتابهای عهد قدیم به این نتیجه رسیدم که لزومی ندارد غیر از کتاب اول، یعنی «سِفر تکوین» به بررسی دیگر کتابها بپردازم؛ زیرا مقولههای بسیاری را در آن یافتم که با بیشتر دستاوردهای علوم جدید بشری در عصر کنونی، همخوانی و تناسب نداشتند. در رابطه با انجیلها نیز تنها کافی است صفحه اولشان را باز نماییم که به محض اولین نگاه با مشکل بسیار بزرگ و اساسی روبرو میشویم که آن، شجره و سلسله نسبهای حضرت مسیح، عیسیu میباشد. قضیه از این قرار است که متن «انجیل متی» یا «انجیل لوقا» به گونهای روشن و آشکار تناقض و مخالفت دارد؛ انجیل لوقا به صراحت، چیزی را در این مورد برایمان بازگو میکند که هیچگونه همخوانی و تطابق با علوم و معارف جدید بشری در خصوص قدمت و پیشینه تاریخی زندگی انسان بر روی کره زمین ندارد!
بیگمان وجود چنین امور متناقض و مخالف با واقعیت و باورنکردنی و امور دیگری از این قبیل که با علم و دانش بشری هیچگونه سنخیتی ندارند، در تضعیف سستی ایمان به خدا خیلی مؤثر میباشد؛ روشن است که مسئولیت آن نیز بر عهده انسانها در جامعه بشری است؛ هیچ کس نمیتواند اثبات کند کدام بخش از نصوص و متون موجود در این انجیلها، اصیل و حقیقی است و کدام یک ساخته هوا و ترس و خیالات پوچ انسانی؛ بالاخره کسی نمیداند که چه اندازه از این نصوص، دستخوش تحریف و دگرگونی از جانب نویسندگان چنین متنهای دروغین میباشند ... ».
این مؤلف مجموعهای از مثال و شواهد را در کتابش به نمایش گذاشته که دانستنشان مفید خواهد بود. این مثالها شامل جوانب و زمینههای گوناگونی از پدیدههای هستی میباشند که قرآن کریم از آنها سخن گفته و با کلام و بیانی آنها را ذکر نموده که یافتهها و دستاوردهای ناشی از تحقیقات و بررسیهای علمی معاصر نیز دقیقاً همانگونه در مورد این پدیدهها، سخن آخر را زدهاند.
مثال ششم
سال 1985 میلادی کنگره «اعجاز علمی قرآن» در شهره قاهره مصر برگزار شد؛ این کنگره از سوی اتحادیه پزشکان قاهره تشکیل شده بود. در شب پایانی و جلسه اختتامیه کنگره، پروفسور بریتانیایی «آرتور آلیسون» که مدیر گروه بخش مهندسی برق و الکترونیک در یکی از دانشگاههای لندن است، مسلمان شدنش را در برابر خبرنگاران خبرگزاریهای بینالمللی، دوربینهای فیلمبرداری و فرستندههای تلویزیونی که این صحنه را به طور مستقیم از طریق کانالهای تلویزیون مصر پخش مینمودند، اعلام داشته و نام خودش را «عبدالله آلیسون» نهاد و به دنبال آن اعلام نمود که اسلام، دین حقیقی و فطری تمام انسانهاست!
این شخص بدان جهت به قاهره دعوت شده بود تا با ارائه بحثی پیرامون فرموده خداوند عزوجل در آیه 42 سوره زمر، در آن کنگره شرکت نماید؛ خداوند عزوجل در این فرموده خویش میفرماید:
«خداوند ارواح را به هنگام مرگ انسانها و در وقت خواب انسانها برمیگیرد. ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنان را صادر کرده است نگاه میدارد، و ارواح دیگری را (که هنوز صاحبانشان اجلشان فرانرسیده به تن) باز میگرداند تا سرآمد معین (و وقت مشخصی که پایان عمر است). در این مسأله (خواب و بیداری که همسان مردن و زنده شدن است) نشانههای روشنی (از مبدأ و معاد و قدرت خدا و ضعف انسانها) برای اندیشمندان است».
پروفسور آلیسون علاوه بر آن، بحث دیگری نیز پیرامون راه و روشهای علاج بیماریهای روحی و روانی (رواندرمانی) در پرتو قرآن کریم ارائه نمود.
بحث سومی را نیز پیرامون پدیده خواب و مرگ به طور مشترک، با کمک دکتر «محمد یحیی شرفی» ارائه کرد؛ این دو محقق در این بحث توانستند اثبات نمایند که خواب و مرگ، دو پدیده کاملاً مشابه و نظیر همند؛ چرا که در هر دو حالت، روح از بدن خارج میشود با این تفاوت که در هنگام خواب، دوباره به بدن بازگشته، اما در صورت مرگ، دیگر به بدن باز نمیگردد. همین مطلب به خوبی در قرآن بیان شده که خواب، وفات و گُسستن موقت و قابل بازگشت است ولی مرگ، وفات و قطع ارتباط دائمی و غیر قابل بازگشت میان روح و بدن میباشد.[7]
این موضوع در ضمن تحقیق و بررسیهای «فراروانشناسی» نیز به اثبات رسیده که این تحقیقات در سه زمینه اساسی زیر ملاحظه میگردد:
زمینه اول: تجارب خارج از بدن یا فراجسمانی: برخی از مردم توانایی بیرون آمدن از چهارچوب جسمانی بدنشان را داشته و قادرند جسد خود را در حالی که بیحرکت روی بستر و در رختخواب افتاده، از نقطهای دیگر مشاهده نمایند؛ این حالات را احساس خارج از بدن (یا حس ششم) مینامند.
مجموعهای از آمارهای علمی نشان میدهند که در حدود ده تا بیست درصد از مواردی که چنین حالاتی در آنها تجربه شده و مورد تحقیق قرار گرفته است، چنین واقعیتی به چشم میخورد.
زمینه دوم: حالات بیهوشی مشابه مرگ: گاهی میبینیم که یک پزشک، ضمن معاینات پزشکی و آزمایشات کلینیکی از یک مریض، مرگ وی را اعلام میکند؛ بدین ترتیب که مثلاً نوار مغز و نوار قلبی که از شخص مریض برداشته شده، نشان از توقف و «ایست» کار مغز و قلب میدهند؛ تنفس او نیز قطع شده و دیگر برنمیآید؛ به همین سبب است که پزشک با توجه به معیارها و امکانات قابل دسترس پزشکی و نتیجه معاینات و آزمایشات، اعلام مینماید که آن شخص، مرده است.
اما گاهی نیز پیش میآید که شخص مریض در اثر برخی اقدامات و کمکهای پزشکی، به خود آمده و حالت هوشیاری و سرزندگی را باز مییابد؛ در چنین حالتی درست شبیه فرد بیهوشی است که با پایان رسیدن زمان بیهوشی، دوباره به حالت عادی اولیه باز میگردد؛ لذا شخص مذکور پس از بازیابی سلامت حواس و هوش، از امور حیرتزا و شگفتانگیزی خبر میدهد که شایسته است در پرتو قرآن و سنت، مورد توجه و بررسی علمی قرار گیرد.
زمینه سوم: گونهای از رؤیا که شخص خفته میبیند، در حالی که همان لحظه میداند که خواب میبیند.
پروفسور «آرتور آلیسون = عبدالله آلیسون» سرانجام چنین میگوید:
«این تجارب و تجربیات دیگری از این قبیل، به تأکید و روشنی به ما نشان میدهند که: فرایند پدیده «خواب» عبارت است از خارج شدن چیز معینی از درون انسان، که خداوند نام آن را، «روح» نهاده است».
ایشان در راستای همین موضوع میگوید: «هنگامی که در کنگره «اعجاز پزشکی قرآن کریم» حضور یافته و این مجموعه گسترده از حقایق قرآن و سنت نبوی را ملاحظه کردم، که درباره آفریدههای خدا باب سخن گشوده و دانشهای امروزه بشری نیز آنها را تأیید کردهاند، به خوبی دریافتم که هرگز ممکن نیست چنین کلامی، سخن آدمیزاد باشد؛ بنابراین یقین نمودم که آنچه محمدص در حدود بیش از هزار و چهار صد سال پیش برای بشریت به ارمغان آورده، ثابت میکند که ایشان، فرستاده حقیقی خداوند است. به همین جهت الفاظ شهادت را بر زبان جاری ساخته و با ایمان به خداوند عزوجل، بندگیاش را گردن نهاده و مسلمان شدم».[8]
***
وصلّی الله علی سیّدنا محمّد و آله و صحبه اجمعین و الحمدلله ربّ العالمین
منبع: مشعلهای فروزان در شناخت یزدان، عبدالرحمن حسن حبنّکه المیدانی، ترجمهی محمد سلیمانی، ویراستهی مولود بهرامیان، تهران، نشر احسان
پاورقیها
--------------------------------------------------------------------------------
[1]- مراد، «مُعلّقات سبعه» یعنی هفت قصیده شعری معروف دوران جاهلی مربوط به شاعران مشهور آن زمان، امرؤالقیس، طرفه بن العبد، زهیرابن ابیسلمی، لبیدبن ربیعه، عمروبن کلثوم، حارثبن حلّزه و عنترهبن شدّاد میباشند (مترجم).
[2]- از جمله این کتابها عبارتند از: 1- الاتقان فی علوم القرآن، تألیف: جلالالدین عبدالرحمن سیوطی، ترجمه: سیدمهدی حائری قزوینی 2- مباحث فی علوم القرآن، تألیف: مناع القطان، مؤسسه الرساله 3- قرآن معجزه جاویدان، تألیف: محمد ابوزهره 4- تصویر فنی در قرآن، تألیف: سید قطب 5- اعجاز عددی قرآن، تألیف: عبدالرزاق نوفل 6- طب در قرآن، مرجع پیشین، ... (مترجم).
[3]- به نقل از کتاب «الطب محراب الایمان»، تألیف: دکتر خالص چلبی، ج 1، ص 230.
[4]- مراد «نیروی دافعه» است که در اشیای مخالف هم قرار داشته و سبب رانده شدن آنها از یکدیگر میشود (مترجم).
[5]- لازم به یادآوری است که در قرآن کریم نام خضر یا شخص مخصوصی ذکر نشده، بلکه تنها از آن، زیر عنوان یکی از بندگان ما (عبداً من عبادنا) یاد شده است (مترجم).
[6]- جهت آگاهی بیشتر مراجعه شود به کتاب «الاسلام و النظر فی آیات الله الکونیّه» شماره 47 از سلسله «دعوه الحق»، تألیف د. محمد عبدالله الشرقاوی، طبعه رابطه العالم الإسلامی بمکه، ص 116، 117.
[7]- اشاره است به آیه 42 سوره زمر.
[8]- جهت اطلاع بیشتر از موضوع، مراجعه نمایید به مجله «المسلمون» شماره 36، روز شنبه بیست و هشتم محرم الی چهارم صفر سال 1406 هجری، مصادف با دوازدهم الی هجدهم اکتبر سال 1985 میلادی.
نظرات